دوستت دارم ...
چون نان و نمک
چون لبان گرگرفته تبدارکه نیمه شب چون شهوت قطره ای به شیر آب می چسبند!
دوستت دارم ...
چون دقایق شک ،
انتظار و دلواپسی هنگام گشودن بسته ای بزرگ که از درون آن بی خبری !
دوستت دارم ...
چون اولین سفر با هواپیما بر فراز اقیانوس !
چون هیاهوی درونم ، لرزش دل و دستم ، در آستانه ی دیداری در استانبول !
دوستت دارم ...
چون گفتن : شکر خدا ! زنده ام !
(ناظم حِکمت)